در اساس تئوری عدم تناسب بحران میگوید که سرمایهداری یعنی آنارشی تولید. از این رو تصمیمات فردی سرمایهداران برای سرمایهگذاری نمیتواند بهطور خودبخودی به «شرایط توازن» منجر شود، یعنی شرایطی که در آن یک سطح معین از تولید وسایل تولید با یک سطح معین از تولید وسایل مصرف همخوانی دارد. از این رو مادام که هیچ اختلاف جدی بین این دو سطح تولید وجود نداشته باشد، هیچ عدم توازن جدی هم وجود ندارد. مثلاً اگر کارتل و انحصارت بسط یابند و سرمایهداری کاملاً سازمان یابد، در آن صورت به باور این تئوری بحرانی نیز پیش نخواهد آمد؛ ولی وجود یک عدم توازن مزمن بین این بخش تولید وسایل تولید و تولید وسایل مصرف به بحران منجر میشود… جعفر رسا: بازخوانی مارکس، بازتولید عمومی سرمایهداری